سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره ما
منوی اصلی
لینک دوستان
ویرایش
پیوندهای روزانه
نویسندگان
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
وصیت شهدا
وصیت شهدا
کاربردی
ابر برچسب ها
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز :59
  • بازدید دیروز :187
  • کل بازدید :578020
  • تعداد کل یاد داشت ها : 204
  • آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 5:32 ص

نصب تصویر شهدای هسته‌ای ایران در تریبون کنفرانس جلیلی و اشتون





      

رضا سراج، کارشناس مسائل استراتژیک در یادداشتی، به بررسی راهبردی نتایج انتخابات ریاست جمهوری مصر پرداخت/ "پیروزی هر یک از نامزدها به جز احمد شفیق، (بدترین گزینه‌ موجود در صحنه و از وابستگان رژیم سابق) برای انقلابیون مصر یک پیروزی قلمداد می‌شود"

 

ادامه مطلب...



      

حجت الاسلام پناهیان گفت:  برخی از ترس تمسخر از دفاع از حق کم می‌گذارند، خیلی ها هستند به ویژه در عرصه هنر از ترس اینکه مبادا مورد تمسخر قرار بگیرند ...

حجت الاسلام پناهیان عصر دیروز در هشتمین اجتماع بزرگ حزب الله سایبر که در سینما فلسطین تهران برگزار شد به بیان مطالبی پرداخت.

ادامه مطلب...



      

حسین یکتا گفت: در این فضای مجازی که سربازانش شما هستید، باید تا دیوارهای نیویورک و کاخ سفید پیش رفت.

حسین یکتا در هشتمین اجتماع بزرگ حزب الله سایبر که دیروز در سینما فلسطین تهران برگزار شد، به مقایسه جنگ تحمیلی و نبرد سایبری پرداخت.

ادامه مطلب...



      

نهالی که در این سرزمین می روید. ریشه ای دارد بس محکم در خاک ایران، ایرانی سربلند و سرافراز. در باغی خرم و بهاری رشد می کند به نام انقلاب اسلامی که شاخه های پیشرفتش جهان را به به نظاره واداشته! بدخواهانی که ریشه هایشان در باغ بی برگی در حال پوسیده شدن است، شاخه هایشان خشکیده، بی رحمانه تبر را تیر کردند و به زعم خود...

خواستند درختان تنومند و پر ثمر را بخشکانند!

خواستند کسی میوه های علم و دانش اینان را تناول نکند.

خواستند کمر تنومند راست قامتان ایستاده شان که درس مقاومت را می داد بشکنند!

خواستند طراوت و شادابی برگ هایشان که نشانی از شادابی جوانان ایرانی می داد. را به زردی بگراینند!

خواستند نهال های کوچیک را از سر نا امیدی له کنند.

ولی زهی خیال باطل!

این نهال اکنون که نهالی کوچک است هم اکنون به همگان دارد درس عشق، وفاداری و وطن دوستی می دهد. آخر سر هم شما درختان کرم زده را زیر پای خود له خواهد کرد. خودش گفته! و ما نعره بر می اوریم که له خواهیم کرد. به آتش خواهیم کشید علف های هرزه را...

آنها خیال کردند می توانند که این باغ بهاری را بخشکانند و به بیابانی شوره زار تبدیل کنند. ولی چه کنم که نمی فهمند. نمی دانند کمال یک انسان در شهادت است. نمی فهمند در این مفهوم چقدر مفاهیمی عمیقی از آزادگی نهفته است.  

 

نهال های باغ ما ریشه ای دارد محکم که اکنون در حال رشد شدن هستند آنقدر پر ثمر خواهند بود که افتخار باغ و باغبان می شوند! آنقدر خار و تیغ پیدا می کنند تا دست تک تک بدخواهان را سوراخ کنند تا دیگر نخواهند شکوفه های و گل های این سرزمین را از بچینند.

آری عمر گل کوتاست! چه کنم که در این سرزمین که با خون شهید در حال آبیاری است گل هایی در حال روییدن هستند که عطرشان عاشقان را سر مست می کند.

اکنون دختری از خطه ی عشق درس آزادی و آزادگی را به ملتش خود می دهد.

نو نهالی که چقدر زود از تابش نور فاطمی و زینبی در این سرزمین بهره برد تا بتواند راه پدر می پیماید.

او آرمیتای ایران است... که اکنون آرمیده در پهلوی فرهنگ فاطمی تا شود الگویی که نونهالان این سرزمین فاطمی و زینبی رشد کنند.

http://daryadelan67.blogfa.com/





      

*ویس رکوردر، سوالات، ... همه چیز را چک می کنم چیزی را از قلم نینداخته باشم. ناگهان آسمان می غرد. صدای ضرب آهنگ های دانه های باران را بر پنجره اتاق موسقی ماندن را می نوازند.ولی من که عزم رفتن را دارم. شعری با سرعت نور از ذهنم عبور می کند... زیر باران باید رفت... چترها را باید بست...ای بابا بی خیال عباس! چترم را هم با خودم بردارم. سال اول دانشگاه بود که این چتر را خریدم و خیلی کم ازش استفاده نکردم چون خودم زیرباران رفتن را خیلی دوست دارم. آن هم تنهایی! یادش بخیر 12 فروردین چقدر خیس شده بودم.

*ولی این بار اگه خدایی نکرده خیس شوم جلوی استاد ضایع است.اصلا کوله پشتی ام خیس می شود. و تمام برگه هام خراب می شوند. چترم را برمی دارم و راهی دانشکده فیزیک تهران می شوم. عقربه های ساعت 12:30 را نشانه رفته اند.

*میدان انقلاب: آقا انرژی اتمی؟ بله سوار شو بریم. منم جلو می نشینم و در افکار خود غرق می شوم. دانشکده فنی را هم رد می کنیم ناخودآگاه حوادث 16 آذر در ذهنم تداعی می شود. آن سه قطره خون!

*از تاکسی که پیاده شدم. در ذهنم بدنبال کلک بودم که چطوری از نگهبانی رد شوم. و برم تو. با خودم گفتم سرم را می اندازیم زیر مثل دفعه قبل می رم داخل. ولی این بار چشام ذوم شدند توی چشهای آقا نگهبان! رفتم جلو گفتم با دکتر مشفق جلسه مصاحبه دارم. بدون اینکه بپرسه کیه ام و... گفت شما می دانید دفترشان کجاست یا راهنمایی تان کنم؟ اصلا انتظار چنین برخوردی را نداشتم. تو دلم گفتم بابا دمت گرم. بعد از 4 سال تازه یه بار احساس دانشجو بودن کردم!!! آخه... بگذریم.

* از درب که وارد دانشکده شدم دیدم همه جا تاریکه! ای بابا اینجا دیگه چرا تاریکه؟! گفتم بله وقتی چراغ پرنوری را مثل علیمحمدی شکسته اند خوب چرا باید روشن باشد؟! چه سوال احمقانه ای! موقع نماز هست می روم سمت نماز خانه ولی انگار حس عجیبی دارم که این حس برایم خیلی آشناست. قدم زدن در دانشکده ای که مسعود روزگاری را با دغدغه قدم بر می داشت. شاید افتخار بزرگی باشد ولی من منظورم یه چیز دیگه است. رسیدم نمازخانه! نمازم را خواندم داشتم می امدم بیرون که یک دفعه سالن روشن شد. و صدای خوشحالی و دستی گوشم را نوازش کرد. ساعت 13:45 بود و من با دکتر مشفق یکی از نزدیک ترین دوستان شهید علیمحمدی قرار مصاحبه داشتم. مصاحبه دو ساعت طول کشید و خیلی هم جذاب بودو خیلی چیزها یاد گرفتم.

 

* دکتر مشفق صفحه مانیتور کامپیوترش را به سمت من برگرداند و  پست وبلاگ دخترش را برویم می گشاید. خاطره روز دوشنبه 21/10/88 یعنی یک روز قبل از شهادتش چقدر زیبا و دوست داشتنی چند خطی را برایم می خواند. کنترل خودش را از دست داد. دیگر گریه امانش نمی دهد. و من بجای اینکه اشک در چشمانم سرازیر شوند چشمه های جوشان عرق شرم در جای جای چهره ام می جوشند... .! و سرم به پایین می اندازم و سکوت می کنم.

* می روم روبروی دفتر شهید مسعود: آهسته این جملات را زیر لب می خوانم." شمعدانی در حیاط ما نبود. برف می آمد. مست مستان می نشست بر اشک شمع! شعله روشن بود. همچنان می سوخت."

*از دانشکده بیرون می آیم! با حرفهایی که در ذهنم آشوبی برپا کرده اند همایشی از تمام ارزشهایی مثل عشق، علم، ایمان که شهید مسعود برایم به نمایش گذاشته بود.

* دیگه حوصله ام در این ترافیک به سر می ره! آقا نگهدار! من پیاده می شوم. می خواستم قدم زدن در کنار درختانی که راست قامت ایستاده اند؛ در خیابان 16 آذر بسوی میدان انقلاب را حس کنم. یکدفعه متوجه می شوم چترم را جا گذاشتم. آهان یاد گرفتم زیر باران زین پس هم باید بدون چتر بروم!





      

ایگاه اطلاع‌رسانی Khamenei.ir در روزهای پایانی اسفندماه 90 برای دومین سال پیاپی از کاربران خود خواست تا نظرشان را درباره‌ مهمترین و به‌یادماندنی‌ترین جمله رهبر انقلاب در سال از طریق پیامک و ارسال کامنت ابراز نمایند.

در پایانِ این نظرسنجی که تا روز 14 فروردین 91 ادامه داشت، جمله مربوط به «پشتیبانی علنی ایران از هرگونه مبارزه علیه اسرائیل» که در نماز جمعه 14 بهمن‌ماه سال گذشته ایراد شده بود به عنوان مهمترین و محبوب‌ترین جمله انتخاب شد.

همچنین جملات مربوط به «شرایط بدر و خیبر» و «پاسخ به تهدیدهای آمریکا» در جایگاه بعدی قرار گرفتند.
جدول 10 جمله‌ اول محبوب کاربران به شرح زیر است:

ادامه مطلب...



      

جهت دانلود بر روی ادامه مطلب کلیک راست کرده و گزینه save target as را انتخاب کنید.

منبع:رادیو معارف

حجم:800 کیلو بایت

                                                                                   ادامه مطلب





      

ساقیا ...

دلمان به مستحبی خوش است که جوابش واجب است.....

"السلام علی المهدی(عج)"

با آرزوی فرجش سال را نو می کنیم





      

در رابطه با پست قبلی:

یکی از دوستان در وبلاگشون همین مطلب را نقل کردن ولی بعدش چند نگته را آوردن که لازم دیدم عین ان را اینجا نقل کنم:

............

این مهمترین حدیث است که د ر اعتبار نوروز به آن استناد می شود.

خب چند تا نکته داره:

1-این حدیث سند محمکی ندارد.

2-در کتاب موثقی هم نقل نشده است.(کتاب یه عالم دینی معتبر)

3-شخصی به نام معلی بن خنس در علم رجال به عنوان فرد موثق و مورد اعتماد برای نقل حدیث شناخته نشده است.

4-روزهای که در این حدیث به عنوان نوروز یاد شده به هیچ وجه قابل جمع با روز اول فرودین نیست. از نظر تاریخی عید غدیرخم 18 ذیحجه سال 10 هجرت بوده، محاسبه کردیش کاری نداره! اول فروردین نیست! غدیر خم وقتل عثمان با 25 سال تأخیر در ماه ذیحجه اتفاق افتاده است. خب هر سال قمری 11 روز از سال شمسی کمتر است، در 25 سال حدوداٌ می شود 275 روز اگه اولی در فروردین بوده مطمئناٌ بعدی نمی تواند در فروردین باشد.

5-امام صادق علیه السلام نفرمود که در نوروز حضرت علی علیه السلام به جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم منصوب شد، فرمودند روزی که .... نوروز بود.

..............

برای دیدن متن اصلی پستشون،به وبلاگشون مراجعه کنید.

ولی به نظر من مظالبی در پستشون دکر کردن مورد قبول نیست،مگر نوروز چیزی جز توجه بیشتر به نظافت و پاکیزگی ، صله رحم و ... است و این به همراه خود سنخیت با اسلام را دارد نه محو شدن توسط اسلام!

 





      
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ به ما هم سری بزنید