مقام معظم رهبری:«من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگى» مىزنند. این ادعا راست است و خدا مىداند که راست است. بعضى نمىفهمند؛ یعنى صحنه را نمىبینند.
غرق نشدن در مباحث نظری در باب تهاجم فرهنگی
- براى اینکه ما بتوانیم نسخهى درست پیشرفت را پیدا کنیم، چه لازم داریم؟ بحث نظرى. این، یکى از آن کارهایى است که شماها باید بکنید. پیشرفت یک کشور چیست؟ البته مقصودم این نیست که در بحثهاى ذهنى و باز بیفتیم و همینطور خودمان را معطل مباحث ذهنى بکنیم؛ مباحث تئوریک بدون توجه به خارج و واقعیات؛ نه، اینها را نمىخواهم، این غلط است.
- مثل اینکه در باب تهاجم فرهنگى ما یک روزى گفتیم دارد تهاجم فرهنگى انجام مىگیرد. این صحبت دوازده، سیزده سال قبل است. اگر از من مىخواستند که تهاجم فرهنگى را نشان بدهم، من که با چشم خودم کأنه دارم تهاجم فرهنگى را مىبینم، مىتوانستم موارد را نشان بدهم. در چندین سخنرانى نشان هم دادم؛ اما بعضیها شروع کردند به انکار تهاجم فرهنگى! و گفتند: نه آقا، چنین چیزى وجود ندارد!
- بنده به یاد بنىصدر افتادم. در اول جنگ تحمیلى عراق، دلسوزهاى محلى مىآمدند و مىگفتند عراقیها به خاک ما حمله کردند؛ به مرز ما نفوذ و تجاوز کردند. ما به بنى صدر مىگفتیم: رییس جمهور! شما چه خبر دارید؟ مىگویند عراقیها حمله کردند؛ مىگفت دروغ مىگویند؛ این سپاه براى اینکه خودش امکانات دست و پا کند، این حرفها را مىزند! آنها را متهم مىکردند. بعد هم به دهلران رفت - که هنوز آن وقت دهلران را نگرفته بودند - ایستاد و مصاحبه کرد؛ گفت: من الان در دهلرانم؛ مىگویند عراقیها آمدهاند؛ عراقیها کجایند؟! از دهلران بیرون آمد و دو ساعت بعد دهلران به وسیلهى عراقیها تصرف شد.
- بعضى اینطورىاند؛ چشمشان را روى هم مىگذارند؛ گفتند تهاجم فرهنگى نیست. بعد که قبول کردند تهاجم فرهنگى هست، به دنبال بحثهاى ذهنى رفتند! «تهاجم یعنى چه؟»، «فرهنگ یعنى چه؟»، «فرهنگى چه چیزهایى را شامل مىشود و چه چیزهایى را شامل نمىشود؟» ما به اینها چه کار داریم؟!
- نقل مىکنند قدیمها که در یک شهرى، یک سینما درست کرده بودند؛ یک عدهاى رفتند پیش عالم شهر - که آدم گوشهگیرى بود - تا وادارش کنند که با این سینما مخالفت کند. گفتند: آقا! در این شهر سینما ساختهاند، شما یک اقدامى بکنید. عالم یک فکرى کرد، گفت: حالا ببینیم این سىنُماست یا سىنَماست یا سىنماست! کدام درست است؟! بنا کردند بحث نظرى کردن که ضبط لفظ سینما را پیدا کنند! بنده طرفدار بحثهاى نظرى این طورى نیستم که برویم در آنها غرق بشویم؛ اما به هر حال باید بحثهاى نظرى انجام بگیرد تا معلوم شود که پیشرفت به چیست.[1]
در جبههی فرهنگی اگر دیر بجنبیم، گرفتار شدهایم
- در حال حاضر، یک جبههبندى عظیم فرهنگى که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانهها همراه است، مثل سیلى راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامى نیست. بسیج عمومى هم در آنجا هیچ تأثیرى ندارد. آثارش هم بهگونهیى است که تا به خود بیاییم، گرفتار شدهایم.
- مثل یک بمب شیمیایى نامحسوس و بدون سروصدا عمل مىکند. فرض کنید در محوطهیى یک بمب شیمیایى بیفتد که احدى نفهمد که این بمب در آنجا افتاد؛ ولى پس از هفت، هشت ساعت ببینند صورتها و دستهاى همه تاول زده است.
- الان در مدرسهها و داخل خیابانها و جبههها و حوزههاى علمیه و دانشگاههاى ما، ناگهان نشانههاى این تهاجم تبلیغى و فرهنگى را خواهید دید. الان مقدارى هم آن را مىبینید و بعداً هم بیشتر خواهد شد. یک کتاب چاپ مىشود، یک فیلم تولید مىشود و به صورت ویدئو داخل کشور مىآید و زمینهى چنین تهاجمى را فراهم مىکند.[2]
تهاجم فرهنگی از چه زمانی شروع شد؟
- این تهاجم فرهنگى، از چه وقت شروع شد؟ مشخصاً از دوران رضاخان شروع شد. البته قبل از او، مقدمات آن، فراهم شده بود. کارهاى فراوانى شده بود: روشنفکران وابسته، در داخل کشور ما کاشته شده بودند.
- نمىدانم آیا جوانان نسل ما و نسل انقلابى، تاریخچهى این صدوپنجاه، دویست سال را درست خواندهاند یا نه؟ من همهى دغدغهام این است که جوان انقلابى امروز، نداند ما بعد از چه دورانى، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمى هستیم. تاریخچهى این صدوپنجاه، دویست سال اخیر - از دوران اواسط قاجار به این طرف؛ از دوران جنگهاى ایران و روس به این طرف - را بخوانید و ببینید چه حوادثى بر این کشور گذشته است.
- انقلاب اسلامى که آمد، مثل مشتى به سینهى مهاجم خورد؛ او را عقب انداخت و تهاجم را متوقف کرد. در دوران اول انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدت کوتاهى، تغییرات اساسى در خلقیات خودشان احساس کردند: گذشت در بین مردم زیاد شد؛ آز و طمع کم شد؛ همکارى زیاد شد؛ گرایش به دین زیاد شد؛ اسراف کم شد؛ قناعت زیاد شد - فرهنگ اینهاست؛ فرهنگ اسلامى اینهاست - جوان به فکر فعالیت و کار افتاد، دنبال تلاش رفت؛ خیلیها که به شهرنشینى عادت کرده بودند، به روستاها رفتند؛ گفتند: «بگذار کار کنیم. بگذار تولید کنیم.»؛ شبه کارهایى که به صورت گیاه هرزى در زندگى اقتصادى مردم رشد پیدا کرده بود کم شد.
- این، مربوط به یکى دو سال اول انقلاب بود. این، مربوط به همان زمانى است که تلاش روزبهروز دشمن براى پاشیدن بذر اخلاقیات منفى متوقف شده بود و یک گرایش و یک توجه به اسلام پیش آمده بود. مجدداً آن فرهنگ و اخلاق و آداب و خلقیات اسلامى که در خمیرهى مردم ما بود، در آنان زنده شد.
- البته عمیق نبود. عمق، آن زمانى پیدا مىکند که روى موضوع، چند سالى کار شود. این فرصت پیش نیامد و آن تهاجم، بتدریج و به مرور، از سرگرفته شد.
- تهاجم، در اواسط دوران جنگ به وسیلهى ابزارهاى تبلیغى و گفتارهاى غلط و کجاندیشانه شروع شد و آن تهنشینها و رسوبهاى ذهنى و روحى خود ما مردم هم در تأثیرگذارىاش مؤثر بود. اما باز حرارت جنگ، مانع بود، تا جنگ تمام شد.
- بعد از جنگ، این جبههى جدید، به شکل جدى مشغول کار شد. دشمن با یک محاسبه فهمید که جمهورى اسلامى را با تهاجم نظامى نمىشود از بین برد. محاسبهى قبلى، غلط از آب درآمده بود. دیدند با محاصرهى اقتصادى هم نمىشود. وقتى ملتى را محاصرهى اقتصادى کنند، اگر آن ملت یک ملت قانع، صبور، متکى به نفس و متوکل علىالله باشد، مگر شکست خواهد خورد؟! هرگز شکست نمىخورد!
- فهمیدند باید عقبهى ما را بمباران کنند. اگر بخواهیم تشبیه کنیم، این طور است که وقتى یک گروه نظامى، در جلو با دشمن مشغول جنگ است، غذایش از عقب مىآید، نیروى تازه نفس از عقب مىآید، ملزومات از عقب مىآید، نامهى دوستانه از پدر و مادر و یاران از عقب مىآید. عقبه تا سالم است، این نیروى در خط مقدم، مىتواند بجنگد. اگر دشمن آمد عقبهها را بمباران کرد؛ غذا از بین رفت، ملزومات از بین رفت، نیروى تازه نفس از بین رفت؛ نامهى «دست شما درد نکند» از بین رفت، پدر و مادر «زهى» و «مرحبا»گو از بین رفت؛ کسى که در جلو مبارزه مىکند، چطور قدرت مبارزه خواهد داشت؟! دو روز تلاش مىکند؛ ولى از بین خواهد رفت.
- عقبهى ما، در مبارزهى ملت ایران با قلدرى استکبار جهانى، عبارت بود از «فرهنگ» ما. منطقهى عقبهى ما عبارت بود از اخلاق اسلامى، توکل به خدا، ایمان و علاقهى به اسلام.[3]
- قبل از انقلاب، در زمینههاى فرهنگى، ما مقلد محض بودیم؛ اما بعد از انقلاب، تهاجم فرهنگى به عنوان یک خطر شناخته شد.[4]
- غفلت از روحیهى جهادى و ایثار، غفلت از تهاجم فرهنگى دشمن، غفلت از در کمین بودن دشمن، غفلت از نفوذ دشمن در فضاى رسانهاى کشور، بىمبالاتى نسبت به حفظ بیتالمال؛ اینها گناهان ماست، اینها نقاط ضعف ماست. [5]
نمونههای واضح تهاجم فرهنگی
- وقتى استکبار جهانى به برکت انقلاب اسلامى، با رشد معنوى اسلام مواجه شد و در جبههى نظامى و سیاسى نتوانستند انقلاب و جمهورى اسلامى را بکوبند و شکست بدهند و خواستند به تهاجم فرهنگى دست بزنند، مزدور خودشان را وادار کردند تا به شخصیت رسول اکرم و نبى معظم اهانت بکند و شیطان صفتى، به دستور شیاطین زر و زور عالم، آن کتاب شیطانى را بنویسد که البته با پاسخ و عکسالعمل قاطع مسلمین عالم و در مقدم آنان، امام بزرگوار و رهبر عظیمالشأن و فقید ما مواجه شدند که به هدر بودن خون آن شیطان صفت و اعدام او حکم کردند.[6]
- در چند سال اخیر، انسان یک تهاجم مطبوعاتى و فرهنگى پلید و شومى را در اکناف عالم نسبت به شخصیت نبى اکرم (ص) مشاهده مىکند. این کار مىتواند حساب شده باشد؛ چون به این نقطه توجه شده است که مسلمانان مىتوانند برگرد محور وجود مقدس نبىاکرم و اعتقاد و محبت و عشق به او جمع شوند. لذا آن مرکز را مورد مناقشه قرار مىدهند.[7]
- یکى از کارهاى دشمن، این شد که مجموعههاى مؤمن را منزوى کند. جوان، بىتجربه است. به مجرد اینکه ببیند در یک دستگاه رسمى کشور، دو نفر به او اخم کردند، به او بىاعتنایى کردند، او را تحقیر کردند؛ در حرکتش اثر مىگذارد و او را کند مىکند.
- وقتى یک فیلمساز، اثرش را به مراکزى مىبرد که مىتوانند از او استفاده کنند و کارى کنند که بتواند کارش را ادامه دهد؛ اما با بىاعتنایى به او مىگویند: «نه آقا؛ ما این را قبول نداریم. این طورش را قبول نداریم»، و بعد در همان حال ببیند انواع و اقسام کارهایى که از لحاظ مایههاى هنرى از کار او کمتر است اما چون مایهى اسلامى ندارد مورد قبول آنهاست؛ این جوان به خودى خود، منزوى و ناامید خواهد شد. من بارها از اعماق جان، قلبم براى این جوانان مؤمن و انقلابى، سوخته و گداخته است.
- عین همین قضیه را، این مجامع هنرى جهانى، با فیلمهاى ما، با نمایشنامههاى ما، با کارهاى ویژه کودک ما و موارد دیگر دارند. چطور کسى مىتواند چشمش را روى هم بگذارد و بگوید «اینها غیرسیاسىاند»؟! چرا در همهى این مواردى که اینها جایزه دادند، یک مورد اثر انقلابى وجود ندارد؟! ما فیلم انقلابى نداریم؟! ما شعر انقلابى نداریم؟! ما نمایشنامهى انقلابى نداریم؟! این همه فرآوردههاى انقلابى که جوانان ما درست کردند، هیچ کدام ارزش هنرى ندارد؟! بنده احتمال مىدهم اگر رویشان بشود، جایزهى نوبل را هم حاضرند به یکى از همین عناصر ضداسلامى و ضدانقلابى بدهند؛ براى اینکه آنها را در دنیا بزرگ کنند؛ براى اینکه عناصر انقلابى را منزوى کنند! این، تهاجم فرهنگى نیست؟![8]
سبک زندگی نمونهای ازتهاجم فرهنگی
- عزت خوب است، اما تکبر بد است. رفتار و تعالیم ائمه (ع) اینطور است. خوب؛ در باب معارف و فرهنگ اسلامى، قضیه این گونه است. در همهى فرهنگها و تمدنها هم، چیزهایى «باید» و چیزهایى «نباید» است.
- هر ملتى بر حسب نیاز خود، چیزى را انتخاب مىکند. کسى حق ندارد به یک ملت دیگر بگوید: آقا! شما چرا با فلان چیز موافقید یا با فلان چیز مخالفید؟ بحث علمى جداست؛ بحث اعتقادى جداست. اما آنجا که ملتى با یک ملت دیگر حرف مىزند، این غلط است که بگویند: آقا! شما چرا - فرضا - در حالت غذا خوردن، مثل ما عمل نمىکنید؟ خوب؛ هر ملتى، عادت و فرهنگى خاص و باید و نبایدى دارد که معمولا برطبق نیازها شکل مىگیرد.
- امروز در دنیا، متأسفانه این عادت زشت وجود دارد که سردمداران و قدرتمندان نظامى و مالى دنیا - یعنى همین قدرتهاى استکبارى عالم - همهى ملتهاى دنیا را مورد اهانت قرار مىدهند که «شما چرا مثل ما زندگى و رفتار نمىکنید؟!» مسألهى تهاجم فرهنگى که بنده بارها بر آن تکیه کردهام، یک بخش عمدهاش مربوط به همین قضیه است.
- فرهنگ غربیها، درست یا نادرست، مال خودشان است. قانع نیستند به اینکه ملتهاى دیگر به آنها بگویند «فرهنگ شما مال خودتان باشد. ما به شما اعتراضى نمىکنیم که اینگونه زندگى مىکنید، لباس مىپوشید، رفتار مىکنید و چنین خلقیاتى دارید.» مىگویند: «ملتهاى دیگر باید مثل ما رفتار کنند و لباس بپوشند.»
- اگر بخواهیم حساب درست و نادرست را پیش بکشیم، بدیهى است که فرهنگ اسلامى و فرهنگى که از وحى الهى سرچشمه مىگیرد - یعنى فرهنگ ملتهاى اسلامى - درست و متقن است.
- بههرحال، با قطع نظر از اینکه کدام درست و کدام نادرست است، هر ملتى باید روى پاى خود بایستد و فرهنگ، عقاید، آداب و عاداتش را خودش انتخاب کند. هیچ قدرتى حق ندارد به ملتها بگوید «شما چرا اینگونه رفتار مىکنید، آنگونه رفتار نمىکنید؟» این غلط است.[9]
- کسانى که رژیم پهلوى را روى کار آوردند، هیچ کدام از شاخصههاى ملیت را حاضر نبودند تحمل کنند. البته ملیت ما از اول با اسلام آمیخته بود؛ وقتى با هویت ملى و شاخصههاى آن مبارزه مىکردند، قهراً مبارزهى با دین جزوش بود و چون دین و ایمان پشتوانهى همهى ارزشهاى انسانى است، طبعا با ایمان هم بشدت مخالفت مىکردند.
- این ها حاضر نشدند قبول کنند که ما حتى لباس محلى داشته باشیم. ما ایرانىها با چند هزار سال سابقه، لباس بومى نداریم و لباس محلى و بومىمان را نمىشناسیم، در حالىکه خیلى از کشورهاى دیگر دنیا دارند. البته لباس بومى، مانع پیشرفت هم نیست؛ اما ما نداریم؛ چون آنها نگذاشتند.
- این، عمل به همان توصیهیى است که مىگفت ایرانى باید از فرق سر تا نوک پا فرنگى شود! ببینید خودباختگى تا کجا. اینکه من همیشه مىگویم تهاجم فرهنگى، تهاجم فرهنگى این است.[10]
مبارزه برای استقلال فرهنگی
- مبارزه براى استقلال فرهنگى، از همهى انواع استقلالها سختتر است.
- من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگى» مىزنند. این ادعا راست است و خدا مىداند که راست است. بعضى نمىفهمند؛ یعنى صحنه را نمىبینند. کسى که صحنه را مىبیند، ملتفت است که دشمن چهکار مىکند و مىفهمد که شبیخون است، و چه شبیخونى هم هست!
- اگر دشمن با امواج خبرى وارد کشور ما شود؛ با رادیوهایش وارد کشور ما شود و حرفهایش را وارد کشور ما کند و در ذهن ملت اینطور وارد کند که «مبارزه خوب نیست؛ دفاع از اسلام فایدهاى ندارد؛ ایستادگى در مقابل دشمن ثمرى ندارد؛ هر چه زحمت بکشید و مبارزه کنید، ضرر کردهاید» آیا باز هم در مملکت ایران، مبارزهاى علیه دشمنان اسلام باقى خواهد بود؟! معلوم است که نه!
- خیلى از مسلمانان در دنیا هستند که با امریکا و دشمنان اسلام مبارزه نمىکنند. خیلى ملتها هستند که قرآن هم مىخوانند، نماز هم مىخوانند، عبادت هم مىکنند، اما با دشمن اسلام مبارزه نمىکنند که هیچ، با آنها دوستى هم مىکنند!
- اگر دشمن بتواند ملت ما را به ملتى که اعتقادى به مبارزه ندارد، امیدى به پیروزى ندارد، زهدى نسبت به جلوههاى شهوانى و مادى ندارد، تبدیل کند، پیروز شدهاست. اینجاست که مبارزهى فرهنگى، مبارزهاى واجبتر از واجب مىشود.[11]
- کسانى که دلشان آن طرف است، الان هم هستند. اینها به چیزى به نام استقلال ملى، هویت ملى، شخصیت و عزت ملى باور ندارند. تربیتهایشان طورى است که به آنها اجازه نمىدهد درست بفهمند که حضور یک قدرت استکبارى در یک کشور، چقدر براى یک ملت، زیانبار و سنگین است. دستورات اسلام هم براى بعضى از آنها چندان اهمیت و ارزشى ندارد.
- اینها همیشه یک اقلیت کوچک بودند؛ امروز هم هستند. البته فعالیت مىکنند، تبلیغات مىکنند، تبلیغات دشمنان اسلام را ادامه مىدهند؛ اما دل متن مردم، بخصوص جوانان - دانشجویان، دانشآموزان و سایر قشرهاى مختلف جوان - هر جا هستند، درک مىکنند که براى یک ملت، بزرگترین اهانت این است که تسلیم قدرت استکبارى بیگانه باشد.
- هرکس که اهل تحلیل باشد، این معنا برایش روشن است که امروز امریکا براى ایران هیچ نقشهاى جز نقشهى استکبارى ندارد؛ یعنى بازگشت به وضعیت قبل از انقلاب! معلوم است که ملت ایران در مقابل این نقشه مىایستد. این، آن جهتگیرى ضد استبدادى ملت ایران است.[12]
دشمن اسلام بدون مبارزه میخواهد
- به کشورهاى دیگر نگاه کنید: مردم سایر کشورهاى اسلامى هم مسلمانند. نمىشود گفت که مردم فلان کشور، دین و ایمان درستى ندارند. حال اگر در بعضى کشورها، بر اثر بعضى عوامل، مردم دچار سستى ایمان باشند و برخى عادات غیر دینى داشته باشند، این یک حرف دیگر است. اما ایمان مردم، در غالب کشورهاى اسلامى، ایمان عمیقى است و مىشود شواهد این را پیدا کرد. اما همان مردم، در مقابل تهاجم فرهنگى دشمنان، در مقابل تهاجم سیاسى دشمنان، در مقابل تهاجم اقتصادى کمپانیهاى استکبارى دنیا و اگر روزى پیش آید در مقابل تهاجم نظامى دشمنان، هیچ کارى از دستشان بر نمىآید. چرا؟ چرا کشورهاى بزرگ و پرجمعیتى که در منطقهى خاورمیانه هستند و بعضى از همین کشورهاى پرجمعیت که با رژیم متجاوز صهیونیست همسایهاند، نمىتوانند این غدهى سرطانى را علاج کنند.[13]
- دشمن در تهاجم فرهنگى خود سعى مىکند مقاومت را در میان مردم ما از حیثیت و اعتبار بیندازد؛ در واقع مقاومتشکنى کند و سنگرها را از بین ببرد. مهمترین سنگر یک انسان، ایمان و انگیزه و عشق اوست. نباید اجازه دهید این سنگر را در دلها فرو بریزند و از بین ببرند.[14]
- هدف تهاجم فرهنگى دشمن این است که ذهن مردم را عوض کند؛ از راه اسلام منصرف نماید و از مبارزه ناامید سازد.(*)
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1]- دیدار با دانشجویان 18/08/1385
[2]- سخنرانى در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلاى حوزهى علمیهى قم 07/09/1368
[3]- بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤساى مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور 21/05/1371
[4]- 1389/11/15
[5]- 1390/05/16
[6]- سخنرانى رهبر معظم انقلاب در دیدار با میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى 24/7/1368
[7]- بیانات در دیدار کارگزاران نظام به مناسبت هفدهم ربیعالاول 31/03/1379
[8]- بیانات در دیدار وزیر، معاونین و رؤساى مناطق آموزش و پرورش سراسر کشور 21/05/1371
[9]- بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در «صحن امام خمینى» حرم حضرت علىبنموسىالرضا(ع) 03/01/1374
[10]- بیانات در جمع کارکنان سازمان صدا و سیما 28/02/1383
[11]- بیانات در دیدار کارگران و فرهنگیان کشور، به مناسبت «روز کارگر» و «روز معلم» 15/02/1372
[12]- بیانات در دیدار دانشجویان و دانشآموزان بهمناسبت سالروز تسخیر لانهى جاسوسى امریکا (روز ملى مبارزه با استکبار جهانى)12/08/1378
[13]- بیانات در اجتماع بزرگ فرماندهان «نیروى مقاومت بسیج» سراسر کشور در دومین روز از «هفتهى بسیج» 30/08/1372
[14]- بیانات در دیدار خانوادههاى شهداى نیروهاى مسلح 04/07/1380