تا بحال زیاد شنیده ایم از ولایت تشریعی و تکوینی

زیاد برایمان گفته اند...

شما بهتر از من می دانید "ولایت تشریعی" یعنی ولایت بر خلایق از راه قانون گزاری و این نه تمام خصوصیت ولی فقیه، بلکه بخشی از آن است و "ولایت تکوینی" یعنی نفوذ در دل مردم.

یعنی ولایت بر خلایق از راه دل های عاشق.

دل های مطیع امر "ولی".

این ولایت مختص خداست و خدا میداند و بعضی از خواصش، خدا میداند و انبیاء اش، خدا میداند و نیکان روزگار، خداوند است که تنزیلی از این ولایت تکوینی را در وجود نیکان خود قرار می دهد تا ثابت کند که آیاتُ الله آیاتِ خدایند.

در تمام هیاهو های قرن ?? به دنبال "ولایت تکوینی" می گشتم.

در تمام روزهای سال ?? که با "ولایت تشریعی" بر سر دو راهی حق و باطل مانده بودم.

به بن بست رسیده بود مغزم!

روزهایی که فقط "ولایت تکوینی" می توانست گره کور ذهنم را باز کند.

در روزهایی که غبار فتنه فضای شهر دلم را کدر کرده بود؛ منتظر بودم تا  این بار "ولی" برایم معنا کند "ولایت تکوینی" را

انتظار به سر رسید

نماز جمعه 29 خرداد 88

من بودم و "ولی"...

و سیل عاشقان ولایت

آن روز "ولی" برایم معنا کرد "ولایت تکوینی" را

و من آموختم "ولایت تکوینی" یعنی ....

ولایت تکوینی یعنی "ای سید ما ای مولای ما، ما آنچه که وظیفه مان است انجام می دهیم"

باران بهاری میهمان صحن چشمان دل های عاشقی شد که "ولی" برایشان سخن می گفت

ولایت تکوینی یعنی"من جان ناقابلی دارم.... جسم ناقصی دارم... اندک آبرویی هم دارم که آن را هم مدوین شما هستم... همه این ها را من کف دست گرفتم و در راه این انقلاب و اسلام فدا خواهم کرد"

صدای ضجه دل های عاشق به آسمان بلند می شود.

صحن نماز جمعه معطر می شود به عشق بازی "ولی" و عاشقان اش...

ولایت تکوینی یعنی"ای سید ما  ای مولای ما ... دعا کن برای ما.. صاحب ما تویی... صاحب این انقلاب و کشور تویی"

خطبه ها تمام می شود اما باران! بند نیامده...

بارانی که کویر دل ها را آبیاری کرد...

"حضرت ماه" این بار از ولایت تکوینی استفاده کرد

تصرف کرد بر دل هایی که بر دوراهی حق و باطل مانده بودند...

او گفت که در تاریکی بیابان آخرالزمان فقط و فقط اوست که مصباح هدایت است

شستشو داد دل هایی را که زنگار گناه می رفت تا سپیدی شان را کدر کند

چه زیباست قنوت گرفتن زیر باران چشمانم...

و چه زیباست سجده بر مهری نمناک از بارانی که طراوت بخشید به کویر پوسیده دل

ه نقل از بچه های قلم