نکات پرس/ همانطور که تاکنون در سلسله گزارش های نکات پرس ذکر شده است، پلیس در مواجهه با معضلات فرهنگی از جمله حجاب و پوشش تنها مانده و دیگر نهادهایی که در این زمینه مسئولیت دارند به کمک پلیس نمی آیند. همین موضوع موجب شده است یک کار کاملا فرهنگی توسط یک نهاد انتظامی انجام شود و هرچند پلیس نهایت تلاش خود را برای انجام هرچه بهتر این کار فرهنگی انجام می دهد اما به هر حال شاهد بروز مشکلاتی نیز هستیم.

به گزارش نکات پرس عصر یک پنجشنبه بهاری است و میدان شهر مثل همه روزها غرق در مردمی است که برای خرید یا عبور در حرکتند. روبه روی ویترین مغازه‌ها جای سوزن انداختن نیست. عابران پیاده و اکثراً دختران و خانم‌های جوان کیسه های خرید رنگارنگ به دست، محو مدل‌های لباس و مانتو های پشت ویترین شده‌اند. حال و هوای خرید با ازدحام جمعیت در خیابان‌های اصلی مثل همیشه جنب و جوش خاصی به میدان داده و جمعیت با سرعت قابل توجهی در حرکت است.

اما ضلع غربی میدان کمی خلوت‌تر از نقاط دیگر به نظر می‌رسد. اکثر عابران به خصوص دختران جوان از چند متر مانده به ضلع غربی به طرز عجیبی مسیرشان را به داخل خیابان تغییر می‌دهند. یعنی برای تردد و رد شدن از یک ضلع خیابان ترجیح می‌دهند از حاشیه خیابان عبور کنند اما از پیاده رو ضلع غربی نگذرند! نزدیک‌تر که می‌روم دلیل این تغییر مسیر ناگهانی و عجیب بهتر دستگیرم می‌شود. دو ون سبز رنگ نبش ضلع غربی پارک شده و چند خانم جوان که مقنعه سبز رنگ و چادر مشکی دارند هم مقابلشان ایستاده‌اند و محو تماشای عابران پیاده هستند. همین!

دلیلی که شاید در وهله اول برای چنین تغییر مسیر ناگهانی کمی عجیب باشد اما فقط چند دقیقه ایستادن کنار این خانم‌های مهربان برای قانع شدن کافی است.

برخورد پلیس بسیار محترمانه است
دختر جوانی حدوداً 21 ساله در حالی که مانتوی نسبتاً گشادی به رنگ آبی روشن به تن دارد سرگرم صحبت با تلفن همراه از مقابل ون‌ها عبور می‌کند که یکی از خانم‌ها جلو می‌رود و مشغول صحبت با او می‌شود. دختر جوان شالی را که به سر دارد کمی مرتب می‌کند و در حالی که با چشمانی متعجب مشغول گوش دادن به صحبت‌های زن جوان است به آرامی زیر لب چیزهایی می‌گوید. به نظر می‌رسد چیزی شبیه عذر خواهی و ... در آخر هم بعد از اینکه چند باری سرش را به نشانه تائید حرف‌های زن جوان تکان می‌دهد به آرامی خداحافظ می‌کند و از مقابل زن می‌گذرد.

تا آن طرف خیابان دنبالش می‌کنم و علت پرس و جوهای مأمور را می‌پرسم. او هم با لحنی کاملاً عادی بدون ناراحتی و گلایه می‌گوید: اتفاق به خصوصی نیفتاد. اون خانم خیلی محترمانه و با لحنی دوستانه از من خواست که موهام رو بیشتر بپوشانم و سعی کنم کمتر این مانتو را که کمی رنگش تو چشمه استفاده کنم. بعد هم از اینکه ایستادم و به توضیحاتش گوش دادم ازم تشکر کرد.

خبرنگار: یعنی هیچ رفتار یا حرف توهین آمیزی که ناراحتت کنه نگفت یا ازت نخواست سوار ون بشی؟

جواب: نه. بیشتر احساس کردم یه تذکر دوستانه یا حتی یه پیشنهاد بود. من شنیده بودم این مأموران اکثراً رفتار خیلی خوبی با دختران جوانی که پوشش آن‌ها را نمی‌پسندند، ندارند اما واقعاً من در این تذکر کوچک، هیچ رفتار بی‌ادبانه یا توهین آمیزی ندیدم و اصلاً شاید به همین دلیل تغییراتی را که ازم خواست انجام بدم یا حداقل بهش فکر کنم. به نظر من انتقاد اگر با لحن محبت آمیزی مطرح به شه واقعاً معجزه می کنه. یه چیزی تو مایه های همون گل شدن خارها ...

 با دروغ کسی اصلاح نمی‌شود
خیابان وزرا هم از آن خیابان‌های نام آشنایی است که هر سال با آمدن تابستان نامش بیشتر از همیشه به گوش می‌رسد. خیابانی که مثلاً قرار است اصلاحات ظاهری دخترانی که به گفته مأموران بد حجاب هستند از آن شروع شود.

یکی از مراکز اصلی که دخترانی که حجاب و پوشش آن‌ها از نظر مأموران گشت امنیت اخلاقی مناسب تشخیص داده نمی‌شود، به آن منتقل می‌شوند، مرکزی در خیابان وزرا است. چند دقیقه‌ای که مقابل در ورودی مرکز منتظر باشید، رفت‌و‌آمد خانواده‌هایی که لباس مناسب آورده‌اند و دخترانی که مثلاً اصلاح شده و متعهد در حال خارج شدن هستند بیش از هر چیز دیگری توجه را جلب می‌کند.

 شیوا 24 سال دارد و یکی از دخترانی است که به دلیل پوشیدن مانتو بدن نما با رنگ صورتی به این مرکز منتقل شده است. در حالی که هنوز رد اشک روی گونه‌هایش مانده است و بغض گلویش را گرفته قبل از اینکه سؤالم را درباره دلیل انتخاب این پوشش توضیح دهد با لحن تندی می‌گوید: می شه قبلش من از شما سؤال کنم؟ واقعاً اگر پوشش بد گناه است، دروغ گفتن گناه نیست؟ این مأمورها که مثلاً باید خودشان نمونه الگوی جوانان باشند اول از همه وسط خیابان به دروغ کارت شناسایی آدم را می‌گیرند فقط برای دیدن ولی بعد می‌گویند باید سوار ون بشی وگرنه از پس دادن کارت خبری نیست. خب در نتیجه من یا هر جوان دیگر هم یاد می‌گیریم دفعه بعد ما هم به دروغ بگوییم کارت نداریم.

خبرنگار: حق با شماست، هیچ کس و در هیچ جایگاهی نباید برای پیش بردن خواسته های خودش به دروغ متوسل به شه. اما فکر نمی‌کنی که خودت هم زمینه چیزی را که معتقدی اذیت کردنه فراهم می‌کنی؟ یا اصلاً به نظر خودت این پوشش برای جامعه ما که یک کشور مسلمان و از همه مهم‌تر انقلابی هستیم مناسبه؟

 جواب: شما که حرف‌های منو به میل خودتون تعبیر می‌کنید و مطمئنم منعکس نمی‌کنید. اما من فکر می‌کنم پوشش یه چیز کاملاً شخصی. هر کس در انتخاب تیپی که می‌خواهد داشته باشد آزاد است. مثلاً الآن که ما رو میارن اینجا و با ما مثل مجرم‌ها رفتار می‌کنند، از فردا من تیپ و پوششم رو عوض می‌کنم؟ مطمئن باشید که نه من و نه تمام این دختران و خانم‌هایی که اینجا هستند این کار و نمی‌کنند.

 خبرنگار: چرا فکر می‌کنی که این تغییر نه برای تو و نه برای کسانی که آنجا هستند اتفاق نمی افته؟

جواب: خب برای اینکه رفتار آن‌ها خیلی توهین آمیز و غیر محترمانه است اما ما معتقدیم که ما قاتل یا مجرم نیستیم که با ما این رفتار و می‌کنند. چطور ممکنه ما زمانی که با نفس و روش این کار مشکل داریم تصمیم بگیریم خودمان را تغییر بدیم؟

 خبرنگار: مثلاً چه رفتاری باهاتون انجام دادن؟

جواب: اول از همه که با دروغ و به خاطر کارت‌های شناسایی که ازمون گرو می گیرن مجبورمون می‌کنند سوار ماشین بشیم. بعد هم با داد و فریاد و حرف‌های توهین آمیزی ما رو تحقیر می‌کنند. مثلا یکی از همین ماموران می‌گفت، «آدم شرم می کنه شماها رو به بینه، تو آینه خودتون و نگاه کردین؟ شبیه فاحشه‌ها می مونین و...» بعدشم به زور کیف‌ها و ساک‌های خرید را می‌گردند. زمانی که یکی از بچه‌ها به این کارشون اعتراض کرد. جواب‌های خیلی زننده ای بهش دادند. بعد هم که میارنمون به این مرکز. اینجا هم کلی بی احترامی و تحقیر می‌کنند. روی یه تخته شاسی شماره می‌نویسند و می گیرن جلومون و مثل مجرم‌ها ازمون عکس می‌اندازند. ازهر کسی هم سؤال می‌کنیم یا جواب نمی ده یا با بی احترامی می گه که ساکت باشین تا تکلیف تون و روشن کنیم. به کسانی هم که خیلی اعتراض می‌کردند، می‌گفتند به خاطر همین زبون درازی تون یه شب اینجا می مونید. بعد هم که تعهد و پرونده سازی. خلاصه اگر یه نفر داور از بیرون به یاد و این صحنه‌ها رو به بینه حدسش به هر چیزی می ره به جز اینکه این دخترها تنها جرمشون اینکه لباس روشن یا تنگ پوشیدن!

 خبرنگار: یعنی تعهد می‌دهید که پوششتون و بهتر کنید؟

جواب: یه چیزی در همین مایه‌ها مثلا. اما واقعاً این کسانی که دارند تعهد می گیرن، فکر می‌کنند همه این دخترها و خانم‌ها به محض اینکه از این مرکز می‌آیند بیرون تمام لباس‌های قبلی را که دارند و می‌اندازند دور؟ نه، فقط مسیرهایی را که فکر می‌کنند ممکنه این مأمورها را دوباره آنجا ببینند عوض می‌کنند. فقط همین.

 خطای دید مأموران
اتفاق عجیبی سال گذشته برای یکی از همکاران رسانه ای ما افتاد. همکاری 47 ساله که یک پسر 12 ساله دارد. خانمی نسبتاً محجبه که معمولاً پوشش و حجاب مناسبی در محل کار و خارج از آن دارد. به گزارش نکات پرس زمانی که هنوز هوا گرم نشده بود و طبیعتاً لباس‌ها کمی ضخیم‌تر نسبت به فصل گرم سال بود، او مثل همیشه با پالتوی بلند و مقنعه در حال عبور از یکی از میدان‌های اصلی شهر بود که یکی از مأموران گشت ارشاد جلویش را می‌گیرد و بعد از چند سؤال و جواب از او می‌خواهد که سوار ون شود. او هم که از تعجب چیزی نمانده بود که غش کند با اصرار مأمور خانم و البته مأمور مردی که در ماجرا دخالت می‌کند سوار ون می‌شود و همراه با دختران جوان آرایش کرده و رنگارنگ به مرکز منتقل می‌شود!

همکار ما هم که به شدت از این وضع کفری شده بود بعد از طی مراحل اداری و البته قبل از تعهد و پرونده سازی بعد از آنکه کلی سرو صدا می‌کند یکی از مسئولان اصلی را پیدا می‌کند و از او می‌خواهد توضیح دهد که پوشش او چه مشکلی دارد. آقای مسئول هم وقتی این همکار معقول ما را با آن پوشش مناسب و عرف میان دختران دیگر می‌بیند اول کمی جا می‌خورد و بعد از آن دوباره به ماجرا مسلط می‌شود و دستور می‌دهد فوراً با عذر خواهی اجازه بدهند این همکار ما برود پی کار و زندگی‌اش.

اما از آنجا که این موضوع آنقدر عجیب بود که همه با شنیدنش به خنده می‌افتادند. همکار ما تصمیم می‌گیرد پی ماجرا را بگیرد و بالاخره بفهمد که چطور می‌شود خانم میان‌سالی را با یک پوشش مناسب و معقول در روز روشن جلوی چشم همسر و فرزندش سوار ون گشت ارشاد کنند و بعد از چند ساعت معطلی با یک عذر خواهی کوچک همه چیز را ختم به خیر کنند. سرانجام نامه نگاری‌ها و واسطه کردن دوست و آشنا به ملاقات با یکی از مسئولان رده بالا در این موضوع ختم می‌شود. مسئول مربوطه در روزه ملاقات بعد از مطالعه پرونده و توضیحات مأموران و البته شنیدن اظهارات همکار ما در نهایت خونسردی یک عذر خواهی کوچک می‌کند و با لبخند خونسردانه ای می‌گوید : «ظاهراً خطای دید مامور ما بوده، پیش میاد دیگه»!

 نمایشگاه غذا بدون غرفه دار
اوایل خرداد ماه سال گذشته پلیس پایتخت 80 غرفه اولین جشنواره غذاهای سنتی ایران را که در نمایشگاه بین‌المللی تهران برگزار می‌شد پلمپ و غرفه دارانی را که بد پوشش و بد حجاب تشخیص دادند را دستگیر کرد.

همین طور مأموران معاونت نظارت بر اماکن عمومی تهران بزرگ 80 غرفه این نمایشگاه را به دلیل بد حجابی غرفه داران و فروشندگان آن‌ها پلمپ و مسئول نمایشگاه نیز برای ارائه توضیحات به معاونت نظارت بر اماکن پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ فرا خوانده شد.

تمام این اتفاق‌ها در حالی رخ داد که به گفته غرفه داران قبل از بر پایی نمایشگاه هیچ لباس متحدالشکلی پیشنهاد نشده بود و مأموران به جای آنکه به تذکر اکتفا کنند و از فروشندگان بخواهند از روز بعد با پوشش مناسب ظاهر شوند، اقدام به دستگیری آن‌ها و پلمپ غرفه‌ها کردند.